وای. عصبانی ام. خسته ام. مخم تاب برداشته. عنان صبر و طاقت از دستم دررفته. عقلم به جایی قد نمیکشد. اعصابم خورد و له و لورده شده. به هر دری میزنم بسته است. واقعا گیج و ملولم. خدایا! چرا این دهه هشتادی ها را آفریدی!؟ واقعا شاکی ام!

آی ملت! نمیشود. واقعا نمیشود دو کلمه حرف حساب با این بچه های دهه هشتادی زد. البته قبول دارم که بین شان بچه خوب و حرف گوش کن و حسابی هم پیدا میشود. ولی عمومشان لایتچسبک اند. من که در تعامل با این بچه ها همه جام می لنگد. باید یک زبان دیگر برای ارتباط و کانکت با اینها اختراع کرد. اگر این موجودات فضایی و این یوفوها، اشیاء پرنده غریبه، واقعیت داشته باشد خوش به حال من است. فکر کنم آنها بتوانند در خلق چنین زبانی، برای ارتباط با این بچه ها، به من و امثال من کمک کنند. به هرحال آنها با این سفینه هایشان توانسته اند با سرعت نور در فضا حرکت کنند. حتما چم و خم اختراع یک زبان با ویژگیهای بسیار پیچیده ای که برای تعامل و ارتباط با این تینیجرها لازم است را هم بلدند. یا حداقل دست و مخ شان برای این کار از ما بازتر است!

حالا می پرسید چه شده؟ چرا اینهمه عصبانی و کلافه ام؟ خب معلوم است. گرفتار یکی از همین اعجوبه ها شده ام. نه الآن؛ بلکه چندسال است. قبلا که بچه تر بود فکر میکردم بزرگ که بشود حتما کلی فهمیده میشود و باعث افتخار و بهترین یار و رفیق شفیق و اینها. اما حالا که به قول خودش وارد دوره نوجوانی شده، و همیشه حواسش به دانه های صورت و به تیپش هست و اینها، و فیلمهای بتمن و اونجر و مرد مورچه ای و اینها را می بیند، و همچنین سرش به تلگرام و اینستاگرام و اینها گرم است، و طبیعتا در همین فرایند شخصیتش رشد کرده و تربیت یافته است، کمترین همراهی را هم با هم نداریم. انگار از دو سیاره مختلفیم. اوضاع طوری است که درباره بدیهیات هم باید ساعتها بحث کنیم. البته مگر حتی یک کلمه هم به گوشش میرود؟ نه. جدیدا بیشترین بحث مان درباره بایسته های زندگی، توجه به نظم و اخلاق، دین، اسلام، تاریخ اسلام و این موضوعات است. و اوضاع ایران و همچنین تقابلش با غرب و همچنین وضعیت غرب و اینها. آنقدر از دل همین گوشی های نیم وجبی به دل این بچه ها شک و شبهه وارد کرده اند که جواب دادن به بدیهی ترین موضوعات هم روزها و هفته ها زمان لازم است. و از همه بدتر در این میان میدانید چیست؟ اینکه این نسل اصلا حال و حوصله شنیدن و خواندن و مطالعه و تعمق و تفکر جدی را ندارند. بلافاصله که به او درباره همان مواردی که درباره شان شک و شبهه مطرح میکند فکت و سند بدهی و دو کلمه حرف بزنی، سریع خسته میشوند و نق میزنند که بس است و نصیحت نکن و خسته شدم و حالا که اینطور شد بیشتر لج میکنم و این حرفها. شگفت که خودشان ادعای فهمیده بودن و منطقی بودن و روشنفکر بودن و از روی تحقیق حرف زدن دارند! البته میدانیم که منظورشان از همه اینها همان چیزهایی است که در اینترنت خوانده اند و به گوششان خورده. این نسل عادت کرده اند به لقمه ای بزرگ شدن، لقمه ای دیدن، لقمه ای اندیشیدن، لقمه ای دریافتن و ادراک، لقمه ای تربیت یافتن و در نهایت خود به اندازه یک لقمه شدن. این نسل کوچک و تهی و سطحی بار آمده اند. البته شدیدا معتقدم، و اگر چنین فکر میکنید با شما همنظرم، که از میان همین نسل کسانی برخواهند خواست که بسیار از هم نسلی ها و نسلهای قبل از خودشان عمیقتر و جدیتر و بزرگتر و عمیقتر رشد میکنند. اما فارغ از آنها که امیدوارم تعدادشان زیاد باشد، حداقل آنقدر زیاد که این جامعه را تحول ببخشند و تفاوتها را ایجاد کنند، دیگر افراد این نسل بسیار سطحی و کوچک اند. اگرچه بازهم معتقدم اگر راه ارتباط با آنها را پیدا کنیم و به کار ببندیم و همچنین محصولاتی مناسب نسل شان و فهم شان و زمانه شان برای آنها تولید کنیم آنها هم استعداد شکوفایی را دارند. اما این بین متاسفانه یک خانواده از هم پاشیده داریم، یک پدر و مادر سنتی و کم اطلاع داریم، یک جامعه عصبانی و تنبل و عقب مانده داریم، یک عالمه محصولات غربی که مخالف و دشمن روح و ذهن و روان و همچنین جسم این بچه هاست داریم، یک عالمه شبهه درباره دین و اعتقادات شان داریم که همه بی پاسخ و بی روشنگری مانده اند، و یک دولت پرمشکل و پرایراد که حتی در تهیه آب و نان و احتیاجات بدیهی این نسل ناتوان است، چه برسد به تغذیه روح و روان و ذهن این نسل. در این چرخه اگر یک کدام خوب کار نکند هم اوضاع به هم می ریزد. حال شما حساب کنید که اکثر این مومات مشکل دارند و انجام نمیشوند و همه چیز به طرز عجیبی خراب است و هیچ چیزی سر جای خودش نیست.

من به بچه های این نسل حق میدهم که اینقدر تهی باشند. واقعا حق میدهم و بین خودم و خدای خودم آنها را سرزنش نمیکنم. پس غرض از گفتن این حرفها چیست؟ اینکه خودمان در حد بضاعت خودمان بکوشیم تا وضعیت را به نفع این بچه ها تغییر دهیم. صبرمان را بالا ببریم، توانایی های ارتباطی مان را افزایش دهیم و قوت ببخشیم، نیز خودمان را در همه امور به روز و توانمند کنیم، این نسل را درک کنیم و با آنها راه بیاییم و با توجه به ظرایف کنارشان باشیم و یاریشان کنیم، همچنین خودمان را واقعا خودساخته بار بیاوریم تا قبل از هرگونه صحبت و می برایشان یک الگوی عملی، در حد توانمان، باشیم. یادمان باشد که این نسل تناقضات در رفتار و حرفهای ما را قبول نمیکنند و نسبت به آن سریعا عکس العمل نشان میدهند. این واکنش ممکن است یکبار به صورت زبانی باشد که "تو خودت هزار تا ایراد داری، تو خودت فلان مشکلو داری، تو خودت توو زندگیت گند زدی و." و یکبار ممکن است به صورت ذهنی و روانی باشد که نتیجه اش نفرت از ما و عدم تمایل به ماست. همچنین میتواند واکنشی رفتاری باشد، به این صورت که همچون خود شما متناقض عمل کند و شما و تناقض گویی و متناقض نمایی شما را الگوی خویش کند! خلاصه این نسل در برابر تناقضات ما، همچون نسل قبل، عمل نمیکند. رفتار شما و حرفهای شما را از هم تفکیک نمیکند. بلکه به آن استناد میکند، در برابر آن ایستادگی و اعتراض میکند، و آن را تبدیل به سلاحی در تقابل با شما قرار میدهد.

من خود نیز هنوز به الگویی تمام و کمال برای ارائه به دیگران نرسیده ام و درحال آزمون و خطایم. حتی در بسیاری مواقع به رفتار، گفتار، کنش و واکنش خودم در این "رابطه" صفر داده ام! اما در این شک ندارم که باید برای ارتباط با بچه های این نسل کمی جدیتر فکر و عمل کنیم. شاید ما این تفاوت نسل را فقط چندسال ببینیم. ولی در حقیقت، اگر خوب نگاه و دقت کنیم، تفاوت نسل ما و آنها به اندازه حداقل یکی دو قرن است. گویا ما با بچه هایی که یکی دو قرن با ما تفاوت و اختلاف دارند طرف هستیم و باید با کسانی ارتباط بگیریم که انگار از زمانه ای دیگر و حتی شاید از سیاره ای دسگر به اینجا آمده اند! این امر توجهات، مومات، بایدها، نبایدها و ظرائف خودش را دارد. اگر این بایدها و نبایدها را رعایت کنیم در نهایت به نتیجه ای شگفت و نسلی بسیار مستعد و نیرومند و توانمند خواهیم رسید. اگر رعایت نکنیم؟ خدا به ما رحم کند.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Letitica آهنگ جدید ایرانی Prince Cory طراحی سایت،سئو،تبلیغات در گوگل کرکره برقی sharinarc Melanie اتاق متور ها و ماشین های جهان